سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منظومه انتخاباتیه(2)

پنج شنبه 88/4/11 2:1 صبح| | نظر

منظومه انتخاباتیه

مناظره

ش = شیخ       س = سرلشکر           پ = پیکاسو

س: با سلام و درود بر محمود

پ: با تو دیگر نمی توان آسود

ش: چار سال است سود یعنی کشک

س: به محافل ورود یعنی کشک

پ: چار سال است دوستی تعطیل

حرکت زیر پوستی تعطیل

پ: چار سال است گفتمان، ممنوع

دست دادن به بانوان، ممنوع

س: تیره بخت و سیاه روز شدیم

هرسه: با تو از دم دوگانه سوز شدیم

ش: از عدالت سهام بخشیدی

دم به دم بار عام بخشیدی

پ: نامه دادند وام بخشیدی

پول ها را تمام، بخشیدی

س: پول دادی به صورت قرضی

از حساب ذخیره ارزی

ش: با سران بس که کل گذاشته ای

به جوانان محل گذاشته ای

پ: رفته از یاد این جماعت ها

رای دادن به پیشکسوت ها

س: بس که با تو زیاد شد نعمت

رفته بالا توقع ملت

ش: همه از ما سهام می خواهند

قشر محروم وام می خواهند

پ: شده تولید نفتی و گازی

خرج آسفالت و ریل و سدبازی

ش: ریشهایم تمام گشته سفید

خط تولید فقر هم خوابید

پ: شده با سایه هایمان همراه

سایه ی مجمع عدالت خواه

س: هر کجا پا گذاشتن ممنوع

ش: باغ واستخر داشتن ممنوع

سه نفری: با تو ای تازه کار دولتمند

رشته هامان تمام پنبه شدند

ریختی در نشست ها همه جا

آب در آسیاب دشمن ها

در سیاست چقدر نابلدی

هی دم از محو صهیونیزیم زدی

ش: با توام ای رئیس خدمتکار

پژوی پونصد و چهار سوار

س: من فقط از تو خواهشی دارم

تا از این حرف دست بردارم

پ: حق ما را به ما محبت کن

سهمیه بندی عدالت کن

پ: یار ما مثل گل بغل به بغل

یار تو کاروان کور و کچل

ش: دوست داری اگر سیاها را

مبر از خاطرت اوباما را

پ: در سیاهی برنزه تر از رایس؟

This pakage is very well and nice

ش: هرکسی پول داشت تاجر نیست

هرکه با آمریکاست کافر نیست

پ: دم ز دین می زنی در برابر ما؟

سبز رنگ است پای تا سر ما

سه نفری: ما مسلمان تریم از همگان

مدرک ما شناسنامه مان

ش: ما هم از انقلاب می خواهیم

هم حساب و هم کتاب می دانیم

س: تا به کی موی خود سپید کنی؟

صرف این موشک امید کنی؟

پ: تا به کی وقف مشکلات شوی؟

میهمان فلان دهات شوی؟

ش: ترس از خستگی و از جان نیست

خارج از پایتخت ایران نیست

س: کی خدا از تو می شود راضی؟

پسرت هم که رفت سربازی

ش: وقت آن است ادکلان بخری

خانه ای مثل این و آن بخری

س: رنگ و رویت پریده چون کاشی

کاش قدری به فکر خود باشی

سه نفری باهم: جای خود را به

دیگری بدهی

تن به کار سبک تری بدهی

پ: تا دلی غمزده شود خرسند

چشم خود را چاهار سال ببند

س: در عوض بنده می کنم تضمین

که نماند امور روی زمین

پ: در کنار عیال و فرزندان

هی سفر می کنم به هر استان

ش: می پزم آش توی قابلمه

سهمی از عدل می دهم به همه

پ: بندها را که کم و بیش بلدم

ش: انتخاب وزیر هم بلدم

ش: در جهان جای انتقاد شدید

می کنم جلب اعتماد شدید

بی گمان راست بوده این هولوکاست

حتم دارم که اشتباه از ماست

پ: با چنین را ساده ای بالکل

همه چی می شود گل و بلبل

ش: پس اگر باز رای آوردی

پ: از سر مهرورزی و مردی

سه نفری: فرصتت را به ما محبت کن

برو یک گوشه استراحت کن

پ: تا تذکر دهم به طنازان

سه نفری: و به تخریب تو دهم پایان

ش: جای این چار سال بدبختی

س: این همه شب نخوابی و سختی

پ: می توانی لمیده و حال کنی

بیست سالی هم سکوت کنی

 "پس حساب و کتاب با خود تو

 پسرم انتخاب با خود تو".